قصه اش طولانیست ...
پس بذارید نگویم ،
که چه بر سر داده ...
پس بذارید نگویم ، که چه بیزارم کرد،
از تمامی همه ...
پس بذارید نگویم ، که چه تنها ماندم،
کنج این بی کسی تاریکم!!!
پس بذارید نگویم ، که چرا فکر تنفر آمد،
یا که با بی کسی و مرد تبهر آمد ...
پس بذارید نگویم ، که چرا تنهایم ،
فکر نیشتر زدنو ، عاشق این غمهایم..؟؟؟
پس بذارید نگویم ، دل بی کس شده ام
از جنونو ، غم اونو ، دل پر خون .
نظرات شما عزیزان:
|